سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بنده های خوب خـــــــــــــــدا......سلام، خوشحالم که لحظه هاتونو میزبان هستم.

هوالحق...

روزگاری جنگی در گرفت...،
نمیدانم تــــو آن روز کجا بودی....
سر کلاس، سر کار، سر زمین کشاورزی، جبهه.....
یه ویلای امن دور از شهر،یا دور از کشور مثل.....
نمیدانم....
اما میدانم خودم کودکی بیش نبودم....
روزگاری جنگی در گفت...،
مـــن و تــــو، آن روز به قدری کوچک بودیم که نمیدانستیم جنگ یعنی چه.....
و اگر هم کشته میشدیم حتی نمیدانستیم به چه جرمی.
روزگاری جنگی در گرفت...،
و عده ای بهای آزادی مـــن و تــــو را پرداختند....
و امروز تــو ای دوست مــــن...
مواظب قدمهایت باش....

[تصویر: ghadamha.png]

+ تاریخ پنج شنبه 92/5/24ساعت 9:0 صبح نویسنده | قاصدک