خورشید تمام شبها و روزهایم... روزگار م.ن بی تـــــو هیچ است... نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند... می گویند حساسیت فصلی است... آری م.ن به فصل فصل این دنیای بی تــــــو حساسم آقا...
اذن به یک لحظه نگاهم بده...
+
تاریخ یادداشت ثابت - شنبه 92/6/24ساعت 4:56 عصر نویسنده
|
قاصدک
منم مثل همه تو این عالم نفس میکشم.
فقط...
دلمـــــ.... میخواد زمین و زمان رو آلوده نکنم.
_________________________
هوالنور....
فقط اعتــــراف میکنم...
روزها
به عشقت، به یادت، به نامت....
واژه ها را بر سطور کاغذی دوختم.
امــــا امـــروز...
تمــــام واژه ها را به بند آویخته ام!
زیر آفتاب.
تا که هر چه هــــوای تــــوست
از سرشان بپــــرد.
و فقـــــط منتظـــــرم
تا باران ببارد.....
.
.
.
بارانـــم هوای باریدن نداری؟؟؟؟؟
اللهم عجل لولیک الفرج