هوالحق....
گنجشکِ اسیرِ دلــــ ،در این روزهای تلــــــخِ بی تـــــــویی؛
هنوز هم نفس می کشد...
امـــا...
عجیب احساس می کنم،
هزاران سال است که ، در حضورت ، خواب مانده ایم...
بارانم ، تــــــو بگو...
وقتی تمام نمازهایمان ، رنگ آفتاب را دیده اند؛
چگونه به دعاهای مـــا ، دلـــــ خوش می کنی...؟!
