بنده های خوب خـــــــــــــــدا......سلام، خوشحالم که لحظه هاتونو میزبان هستم.

 

اعْلَمُوا أَنَّ الدُّنْیا حُلْوُها وَ مُرُّها حُلْمٌ وَ الاِنْتِباهُ فِى الاْخِرَةِ.

بدانید که دنیا شیرینى و تلخى‌اش رؤیایى بیش نیست، و آگاهى و بیدارى واقعى در آخرت است.

امام حسین علیه السلام


 


+ تاریخ دوشنبه 92/1/26ساعت 6:0 عصر نویسنده | قاصدک

دعای مــــن ، تـــوئی...
.
.
.
اللهم عجل لولیک الفرج


+ تاریخ دوشنبه 92/1/26ساعت 6:0 عصر نویسنده | قاصدک

هر سوزنی که برای غیر خـــدا زدم...
در دستم فرو رفت...
.
.
.
.
شیخ رجبعلی خیاط



+ تاریخ دوشنبه 92/1/26ساعت 6:0 عصر نویسنده | قاصدک

دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت:
مامانم گفته چیزهائی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.
بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به سمت دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت:
چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می دی، می تونی یه مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.
ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتم شکلات ها خجالت میکشه گفت:""دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلات هارو بردار""
دخترک پاسخ داد: ""عمو ! نمی خوام خودم شکلاتها رو بردارم، نمیشه شما بهم بدین؟""
بقال با تعجب پرسید:
چرا دخترم مگه چه فرقی میکنه؟
و دخترک با خنده ای کودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!
(( بعضـــی وقتــــها حواسمون به اندازه یه بچه کوچولو هـــــم جمع نیست که بدونیم و مطمئن باشیم که مشت خـــــــــــدا از مشت ما بزرگتره))
 و مـــن هنوز به همین یک آیه دلخوشم:
نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
.
.
.
""بندگانم را آگاه کن  که همانا مــــن آمرزنده و مهربانم...""


+ تاریخ دوشنبه 92/1/26ساعت 6:0 عصر نویسنده | قاصدک